کد مطلب:134058 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:128

عشق بازیهای یزید
فرزند معاویه آنچنان به مصالح اجتماع و ملت اسلامی بی اعتنا است كه دردناكترین حادثه و پیش آمدها برای آنان (اگر به عشقبازی های او لطمه ای نزند) كوچكترین تأسف و تأثر برای وی بوجود نمی آورد، یزدی می خواهد خوش باشد و با سوگلی های خود سرگرم، خواه ملت در آسایش باشد یا در بدبختی، سعادتمند باشد یا تیره بخت!!!

مورخین بزرگ داستانهای فراوانی در عشقبازیهای یزید و رسوائیهای او نقل كرده اند و از آن جمله قضیه ای كه در آن بی اعتنائی نوه ی ابوسفیان به مصالح عمومی و سرنوشت دیگران بخوبی مجسم و آشكار است، ابن اثیر و دیگران می نویسند.

«در سال چهل و نه هجری معاویه جمع زیادی از مسلمین را برای جنگ به سوی روم فرستاد و سفیان ابن عوف را فرمانده آنان قرار داد و به یزید فرزند خود هم گفت تا با آنها در جنگ شركت جوید، یزید


كوتاهی كرد و تمارض نمود و بسوی روم حركت نكرد، معاویه هم او را معذور داشت و از وی چشم پوشید. اتفاقاً در آن جنگ گرسنگی، تب و سینه درد شدیدی به مردم مسلمان روی آورد. هنگامی كه این خبر به یزید رسید وی در «دیرمران» با یكی از معشوقه ها و سوگلی هایش معروف به ام كلثوم به عیاشی سرگرم بود در آنجا این اشعار را سرود:

«مرا باك نیست اگر در فرقد و نه مسلمین دچار تب و سینه درد شدید شدند در این هنگام كه در دیرمران بر بالشها تكیه زدم و نزد من ام كلثوم است». [1] .

در این اشعار یزید صریحاً می گوید اگر ام كلثوم در آغوش من باشد هیچ غمی ندارم از اینكه مردم مسلمان در یك نقطه ی دور دست دچار تب و مرض گردند و گرسنگی آنها را رنج دهد!!!

آری اینست دورنمای فكری آن مردی كه حكومت اسلامی را پس از معاویه در دست می گیرد!!!


[1] كامل ابن اثير ج 3 صفحه ي 18 چاپ مصر سال 1301- تاريخ يعقوبي ج 2 صفحه ي 204 چاپ نجف سال 1358 هجري.